این نوشته از سیمین بهبهانی نیست
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۴۹۶۶۰
در فضای مجازی نوشتهای به سیمین بهبهانی منسوب شده که انجمن مبارزه با جعلیات میگوید از این شاعر نیست.
به گزارش ایسنا، انجمن مبارزه با جعلیات این متن را بازنشر کرده و نوشته است: از سیمین بهبهانی نیست.
بالا رفتن سن حتمی است...
اما اینکه روح تو پیر شود
بستگی به خودت دارد!
زندگی را ورق بزن...
استکان استکان چای را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
مبادا!.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زندگی را دستنخورده برای مرگ بگذاری
دوست من...
پایان آدمیزاد
نه از دست دادن معشوق است...
نه رفتن یار....
نه تنهایی...
هیچکدام پایان آدمی نیست!!!
آدمی آن هنگام تمام میشود که دلش پیر شود...
سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی زاده ۲۸ تیرماه سال ۱۳۰۶ تهران، فرزند عباس خلیلی (شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) بود. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای تازه به «نیمای غزل» معروف شده بود. این شاعر روز ۲۸ مردادماه ۱۳۹۳ در سن ۸۷ سالگی بر اثر ایست قلبی و تفسی درگذشت.
از آثار سیمین بهبهانی به کتابهای «سهتار شکسته»، «جای پا»، «چلچراغ»، «مرمر»، «رستاخیز»، «خطی ز سرعت و از آتش»، «دشت ارژن»، « گزینه اشعار»، «آن مرد، مرد همراهم»، «کاغذینجامه»، «کولی و نامه و عشق»، «عاشقتر از همیشه بخوان»، «شاعران امروز فرانسه» (ترجمه)، «با قلب خود چه خریدم؟»، «یک دریچه آزادی»، «مجموعه اشعار» و «یکی مثلا اینکه» میتوان اشاره کرد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: سيمين بهبهاني روز معلم موزه میراث فرهنگی دفاع مقدس سریال آتش و باد معماري تسهيلات گردشگري روز معلم موزه میراث فرهنگی دفاع مقدس سیمین بهبهانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۴۹۶۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوفرهایی که خواننده شدند + فیلم
همشهری آنلاین - بهاره خسروی : قصه ها و ترانه های و ماشیننوشته های تهران قدیم خط به خطش برای اهالی تهرانی که در گرد و غبار روزگار مویی سپید کردهاند پر از خاطرههای فراموش نشدنی است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
«محمود منیعی» تهرانپژوه، درباره این موضوع توضیح میدهد: «با عجین شدن خودرو در زندگی روزمره مردم و جمع شدن بساط درشکهچیها اغلب رانندهها برای جلب مشتری بیشتر و بازارگرمی سعی میکردند از ترفندهای مختلفی استفاده کنند. قدیمها خودروها فاقد پخشصوت یا رادیو بودند. به همین دلیل، اغلب رانندهها سعی میکردند با خوشوبش و نقل روایتهای جالب به نحوی با مسافران ارتباط بگیرند تا اینکه به مرور زمان رانندهها یا شوفرهای خوشصدا شروع کردند به آوازخوانی در طول مسیر که در ماشین دودی هم انجام میشد.»
بنا بر این، خواندن تصنیفهایی کوچهبازاری مانند ترانه معروف ماشین مشدی ممدلی نه بوق نه صندلی و از قند و شکر ساختهام جوجه خروس، آقایان یکی یه دونه خروس و... در هنگام سفر رواج پیدا کرد.
اما قصه ماشیننوشت ماجرای جالبتری دارد. مطالبی که اغلب برگرفته از دلمشغولیهای روزمره صاحب خودرو بود. درباره فرهنگ ماشیننوشتها «سیدجمال هادیان طباییزواره» کتابی با عنوان «اتولنامه» نوشته است که در آن به موضوع همین ماشیننوشتها و معروفترین و پر مخاطبترین آنها در میان رانندهها پرداخته شده است.
منیعی در این باره میگوید: «زیبایی بصری خودروها و اینکه پیام و اثری تلنگرآمیز برای ذهن مخاطب داشته باشد برای رانندههای تهران قدیم بسیار مهم بود و به همین دلیل سعی میکردند وسیله نقیلهشان را با بهترین شکل و نوشتهها تزیین کنند و به نحوی تو چشم شهر باشد؛ از جمله: عمرا اگر لنکهام را پیدا کنی / خدایا هیچ جوانی را نامراد نکن/ مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید / سلام جیگر طلا / ناظم نظم جهانی کی میآیی / خدا کند که بیایی و..»
کد خبر 848729 برچسبها هویت شهری تهران اتومبیلرانی